شینا انصاری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در گفتگو با پیام مامی گوید که ایران ظرفیت تکرار این مسیر را ندارد. او از چالش ها و موانع ریشه دار و البته فرصت های می گوید که اگر جدی گرفته شوند، می توانند ایران را از حاشیه نشینی در مسیرتوسعه پایدار نجات دهند؛مسیری که به نظر می رسد راهی جز پیمودن آن نداریم.
با وجود بحرانهای کمآبی، آلودگی هوا و وابستگی به نفت، اقتصاد سبز در ایران چطور میتواند از شعار به عمل تبدیل شود؟ و چرا پس از سالها هنوز هیچ دستاورد ملموسی در این حوزه نمیبینیم؟
این یک واقعیت است که معمولا اکثر کشورها در موقعیتهای بحرانی ناگزیر به تغییر روشها میشوند. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. نباید فراموش کنیم آنچه امروز در کشور رخ داده، حاصل چندین دهه فعالیت بر پایه چندین دهه فعالیت بر پایه روشهایی است که کمتر به بهرهوری و مسایل محیط زیستی توجه داشتهاند و بر همین پایه، ساختاری اقتصادی شکل گرفته که تغییر دادن آن ساده نیست. حتی اگر منافع گروههای مختلف را در نظر نگیریم، تغییر این ساختار اقتصادی خصوصا در دورهای که با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنیم، کار آسانی نیست و زمانبر است. اما این بهآن معنا نیست که نباید روشها را تغییر داد و به سمت اقتصاد سبز نرفت. بهنظر میرسد رفتن به سوی اقتصاد سبز و ایجاد تغییرات اساسی در اقتصاد، نیازمند فضای نسبتا آرام اقتصادی برای فراهم کردن فرصتهای سرمایهگذاری جدید و تقویت این فرصتها است. متاسفانه در این سالها که صحبت از اقتصاد سبز به میان آمده، فضای اقتصادی کشور جوی آرام را تجربه نکرده و دلایل این موضوع هم برای همه مشخص است. با این حال در همین دوره زمانی، اقداماتی آغاز شده که مثلا رفتن به سوی انرژیهای پاک یا دستورالعملهای تشکیل بازار آب و انرژي و موضوعاتی درباره بازیافت از این جمله هستند. قطعا هنوز کارهای زیادی برای انجام باقی مانده تا بگوییم در حال حرکت به سوی اقتصاد سبز هستیم.
اقتصاد سبز چه برتری مشخصی نسبت به مدلهای سنتی توسعه در ایران دارد؟ آیا این مدل واقعاً میتواند بحرانهایی مثل بیکاری یا آلودگی هوا را حل کند؟
پیش از هرچیز باید به این نکته تأکید کنیم که اقتصاد سبز، یک ضرورت نه فقط برای کشور ما بلکه برای همه کشورها است. منابع زمین محدود است و با جمعیت فعلی زمین و تغییر نیاز و تقاضای انسانها، راهی جز رفتن بهسوی الگوهای پایدار اقتصادی یا همان اقتصاد سبز باقی نمیماند. مدلهای قدیمی اقتصادی در دوران مدرن عموما به دو مقوله توجه کمی داشتند. نخست استفاده از منابع زمین مانند منابع آب، خاک، معادن و… و بعد، تأثیری که فعالیتهای اقتصادی بر محیط زیست دارند مانند آلودگی هوا، آلودگی منابع آب، تغییر اقلیم. این موارد در مدلهای قدیمی اقتصاد مورد توجه نبودند و در دهه ۱۹۶۰ میلادی رفته رفته این موضوعات با توجه به مسایلی که در جهان رخ داده بود، برای جامعه جهانی مشخص شد. مدل توسعه اقتصادی ایران از دهه ۱۳۴۰ برپایه فروش نفت بود و باعث رشد ناگهانی در اقتصاد و ورود صنایع جدید به کشور شد. اما بنا به دلایلی همچون جنگ تحمیلی، تحریمها و مشکلات اقتصادی ناشی از آن، و البته کمکاری در برخی دولتهای پس از انقلاب که فرصت فروش نفت با بالاترین قیمت در تاریخ کشور را داشتند، روشهای قدیمی توسعه اقتصادی بیشتر و بیشتر در کشور تثبیت شدند و کمتر فرصتی برای توجه به اقتصاد سبز در کشور فراهم شد. حال آنکه ایران، کشوری است که بخش عمده آن بیابانی است و بهطور طبیعی کشوری کمآب با منابع طبیعی محدود محسوب میشود. به همین دلیل مدیریت اقتصادی در چنین کشوری باید کمترین تکیه را به منابع سرزمینی داشته باشد و تلاش کند با استفاده از کمترین منابع، بیشترین بهرهوری را داشته باشد که متأسفانه چنین نیست. اما در باره اینکه آیا مدل اقتصادی سبز میتواند بحرانهایی مانند بیکاری و انتشار آلودگیها را حل کند، باید گفت که در حال حاضر مدل قدیمی اقتصاد به مسایل همچون کمبود آب، فرونشست، ناترازی انرژی، بهرهوری پایین تولید و مسایلی از این دست منجر شده است. اقتصاد سبز میتواند نسخهای شفابخش باشد که وابستگی اقتصاد به منابع سرزمینی و تأثیرات منفی بر این منابع را کاهش دهد و مدلی بسیار پایدارتر از مدل فعلی است. اما نسخهای جادویی نیست که به ناگهان همهچیز را تغییر دهد. بلکه نیازمند برنامهریزی دقیق و زمان است.
چرا سازمان حفاظت محیط زیست در هدایت ایران به سمت اقتصاد سبز بیشتر ناظر بوده تا مجری؟
طبق قوانین کشور، سازمان حفاظت محیط زیست یک دستگاه حاکمیتی و نظارتی است. به همین خاطر نمیتواند مجری باشد. با اینحال در همین نقش نظارتی نیز تلاش سازمان سوق دادن بخش اجرا بهسوی اقتصاد سبز است. اقتصاد سبز، یک راهبرد اساسی و گسترده برای تمام کشور است که پیادهسازی و اجرای آن بهعهده یک دستگاه و نهاد نیست بلکه تمامی دستگاهها باید درگیر آن باشند. سازمان حفاظت محیط زیست نیز یکی از دستگاههای ناظر در این زمینه است و هیچگاه قرار نیست بهعنوان یک دستگاه اجرایی عمل کند.
کدام صنایع ایران واقعاً ظرفیت سبز شدن دارند؟ چرا برنامههای حمایتی سازمان برای این صنایع یا وجود ندارند یا در حد حرف باقی ماندهاند؟
همانطور که قبلا هم درباره آن صحبت شد، اقتصاد سبز یک نگرش و یک راهبرد است. یعنی بر تمام دستگاهها و بخشهای اقتصادی تأثیر میگذارد. به بیان دیگر، هر فعالیت اقتصادی میتواند با دیدگاه اقتصاد سبز اداره شود. از صنایع بزرگ گرفته تا فعالیتهای خدماتی کوچک، اگر در فعالیتهای خود به دو مقوله شکل استفاده از منابع و تأثیرات فعالیت و محصول بر محیط زیست زمین توجه داشته باشند و به سمت راهکارهایی برای کاهش این استفاده و تأثیر بروند، در اقتصاد سبز تعریف میشوند. حمایت سازمان حفاظت محیط زیست همواره از این دیدگاه وجود داشته و حتی در سالهای اخیر نیز صندوق ملی محیط زیست سرمایهگذاریهای زیادی بر کاهش آلایندگی واحدهای صنعتی داشته است. اما ماموریت اصلی سازمان، حمایت مادی و سرمایهگذاری نیست بلکه سیاستگذاری و نظارت است که بیشترین نمود این اعمال سیاست، در بررسی طرحهای ارزیابی اثرات محیط زیستی طرحها است.
با سهم ناچیز ۱ درصد تجدیدپذیرها در سبد انرژی ایران، سازمان حفاظت از محیطزیست چه برنامه عملی برای کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی دارد؟ به نظر شما، این کندی نتیجه ناکارآمدی سیاستگذاری است یا موانع دیگری در کار است؟
سیاستگذار اصلی انرژی در کشور، سازمان حفاظت محیط زیست نیست. در واقع آنچه سازمان بر آن اعمال نظر می کند و دربارهاش مسئولیت دارد، اثرات استفاده از حاملهای انرژی و روشهای تولید انرژی است. سهم کم تجددپذیرها در سبد انرژی کشور نیز معلول دلایل زیادی از جمله مسایل اقتصادی است. با اینحال سازمان حفاظت محیط زیست چه دراین دوره و چه در دورههای پیشین همواره بر استفاده از انرژیهای پاک و تجدیدپذیر تاکید داشته است. ردپای سازمان را میتوان در تکالیف قانونی و مصوبات مختلف از جمله برنامه چهارم توسعه و بسیاری قوانین و مصوبات دیگر از آن زمان تاکنون میتوان دید. در دولت چهاردهم نیز سازمان حفاظت محیط زیست علاوهبر پیگیریهای گستردهای که برای جلوگیری از مازوتسوزی و بهبود کیفیت سوخت نیروگاهها داشت، با حمایت جنابآقای رئیس جمهوری، یکی از دستگاههای پیگیر توسعه شبکه برق خورشیدی در کشور است. در همین راستا سازمان اخیراً ضوابط استقرار نیروگاههای خورشیدی را نیز تصویب و ابلاغ کرده به گونهای که برای تسهیل و تسریع کار، در مورد نیروگاههای با ظرفیت ۱۰۰ مگاوات و کمتر، تصمیمگیری به ادارات کل حفاظت محیط زیست استانها واگذار شده است. در مورد تمام طرحهای نیروگاه خورشیدی نیز، بررسی طرحها خارج از نوبت و در کمترین زمان ممکن انجام خواهد شد. این سیاست با هدف تسریع استقرار و راهاندازی نیروگاههای خورشیدی و گامی در جهت توسعه تجدیدپذیرهاست. مشوقهای اقتصادی این طرحها نیز بر عهده دولت و وزارتخانههای دیگر است.
چه موانع داخلی یا خارجی باعث شده در ایران، حمایت از تجدیدپذیرها در مقایسه با کشورهای پیشرو مثل آلمان یا هند ناچیز به نظر برسد؟
طبیعی است که در اختیار داشتن منابع غنی نفت و گاز مهمترین مانع برای توسعه تجدیدپذیرها در کشور است. این موضوع را در دیگر کشورهای نفتخیز نیز میتوان دید. با اینحال موضوع تغییراقلیم و تلاش کشورها برای محدود کردن استفاده از سوختهای فسیلی از طریق راهاندازی سازوکارهای اقتصادی جدید باعث شده تا تجدیدپذیرها بیشتر از قبل صرفه اقتصادی داشته باشند. یکی از دلایل توسعه تجدیدپذیرها در کشورهای پیشرو نیز همین صرفه اقتصادی و البته کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی است. قطعا سیاستهای محیط زیستی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای نیز بهعنوان یک محرک قوی بوده است. با اینحال در کشور ما با توجه به مسایل سیاست خارجی و اقتصادی موجود، کمتر در این زمینه موفق بودهایم. انتقال دانش و فناوری نوین در بسیاری موارد مشمول تحریم شده است و همین موضوع، کار را برای حرکت به سمت تجدیدپذیرها دشوار میکند. از طرف دیگر برخی مسایل مانند خرید تضمینی برق از نیروگاههای کوچک مقیاس و خانگی و مسایلی از این دست باعث شده بود تا در این زمینه کمتر پیشرفت کنیم. با این حال دولت چهاردهم عزمی جدی برای توسعه تجدیدپذیرها دارد که شاهد آن، دستور موکد رئیس جمهوری برای توسعه انرژی های خورشیدی فراتر از اهداف برنامه هفتم است. قطعا با احداث این نیروگاهها و رشد اقتصادی بر پایه تجدیدپذیرها، توسعه تجدیدپذیرها در کشور نیز از صرفه اقتصادی بیشتری برخوردار خواهد شد و سرعت خواهد گرفت.
بزرگترین مانع سرمایهگذاری در پروژههای سبز در ایران چیست: بروکراسی، فساد یا نبود اراده سیاسی؟ آیا سازمان حفاظت از محیطزیست پیشنهادی عملی ارائه کرده که واقعاً گرهای از این مشکلات باز کرده باشد؟
بزرگترین مانع سرمایهگذاری، در واقع رقابتی است که بین انرژی ارزان فسیلی و انرژی تجدیدپذیر وجود دارد. درواقع انرژیهای فسیلی با هزینه واقعیشان سنجیده نمیشوند و در قیمت تمامشده آنها، تبعات استفاده از آنها مانند آلودگی، انتشار کربن و مشکلات اقتصادی ناشی از آن محاسبه نمیشود. در صورتی که اگر چنین محاسبهای انجام شود، تجدیدپذیرها صرفه اقتصادی بیشتری دارند. ما همواره بر محاسبه هزینه واقعی منابع انرژي تأکید داریم و اخیرا نیز در سازمان مطالعاتی در دست انجام است که هزینههای پنهان انتشار کربن محاسبه شود. با محاسبه این هزینهها و لحاظ کردن آنها در اقتصاد کشور، برتری اقتصادی تجدیدپذیرها مشخص خواهد شد. در این صورت است که موانع سرمایهگذاری در این حوزه نیز کمتر خواهد شد.